گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 82
باور مهدویت ؛ آسیب ها،تکلیف ها








سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهاي در نیمۀ شعبان 1387 هجري شمسی اشاره: رهبر معظم انقلاب اسلامی
در سخنان مهمی، در سالروز میلاد مسعود امام عصر(ع)، مهدویت را در عقاید شیعه، اعتقادي حقیقی و زنده دانستند که داراي
مبانی مستحکم و غیرقابل تردید است. ایشان ضمن برشمردن مفهوم انتظار فرج، آن را به معناي حرکت و ردّ وضع موجود دانستند.
معظمله در بخش دیگري از این سخنان، به آسیبها و پیرایههاي باطل حول این اندیشۀ حقّ، بر لزوم فهم و درك درست، تعمیق
مدّبرانه و آگاهانه و انتقال و تبیین صحیح آن به وسیلۀ مجموعههاي فرهنگی داخل و خارج از کشور، تأکید کردند. در اینجا
بخشهایی از این بیانات روشنکننده را تقدیم خوانندگان گرامی موعود میکنیم. روز امید روز نیمۀ شعبان روز امید است. این
امید، مخصوص مجموعۀ شیعیان یا حتّی مخصوص امت مسلمان هم نیست. اصلِ امید به یک آیندة روشن براي بشریت و ظهور یک
موعود، یک منجی، یک دست عدالتگستر در سرتاسر جهان، تقریباً مورد اتفاق همۀ ادیانی است که در عالم سراغ داریم. ادیان
صفحه 42 از 56
الهی و آسمانی که اغلب این ادیان ریشههاي الهی و آسمانی دارند نخواستهاند امید واهی به مردم بدهند؛ آنها واقعیتی را بیان
کردند. مهدویت در باور شیعی خصوصیت اعتقاد ما شیعیان این است که این حقیقت را در مذهب تشیع از شکل یک آرزو، از
شکل یک امر ذهنی محض، به صورت یک واقعیت موجود تبدیل کرده است. حقیقت این است که شیعیان وقتی منتظر مهدي
موعودند، منتظر آن دست نجاتبخش هستند و در عالم ذهنیات غوطه نمیخورند؛ یک واقعیتی را جستجو میکنند که این واقعیت
وجود دارد. حجت خدا در بین مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگی میکند؛ مردم را میبیند؛ با آنهاست؛ دردهاي آنها،
آلام آنها را حس میکند. انسانها هم، آنهایی که سعادتمند باشند، ظرفیت داشته باشند، در مواقعی به طور ناشناس او را زیارت
میکنند. او وجود دارد؛ یک انسان واقعی، مشخص، با نام معین، با پدر و مادر مشخص و در میان مردم است و با آنها زندگی
میکند. این، خصوصیتِ عقیدة ما شیعیان است. آنهایی هم که از مذاهب دیگر این عقیده را قبول ندارند، هیچوقت نتوانستند دلیلی
که عقلپسند باشد بر رد این فکر و این واقعیت، اقامه کنند. ... فرزند مبارك پاكنهاد امام حسن عسکري(ع)، تاریخ ولادتش معلوم
است، مرتبطینش معلومند، معجزاتش مشخص است و خدا به او عمر طولانی داده است و میدهد. و این است تجسد آن آرزوي
بزرگ همۀ امم عالم، همۀ قبائل، همۀ ادیان، همۀ نژادها، در همۀ دورهها. این، خصوصیت مذهب شیعه دربارة این مسئلۀ مهم است.
انتظار فرج یک نکته در باب مسئلۀ مهدویت این است که شما در آثار اسلامی، در آثار شیعی میبینید که از انتظار ظهور حضرت
فرج یعنی چه؟ یعنی گشایش. کِی انسان انتظار فرج دارد؟ انتظار گشایش دارد؟ وقتی یک .« انتظار فرج » مهدي تعبیر شده است به
فروبستگیاي وجود داشته باشد، وقتی گرهی هست، وقتی مشکلی هست. در زمینۀ وجود مشکل، انسان احتیاج پیدا میکند به فرج؛
یعنی سرانگشتِ گرهگشا؛ بازکنندة عقدههاي فروبسته. این نکتۀ مهمی است. معناي انتظار فرج به عنوان عبارت اخراي انتظار ظهور،
این است که مؤمنِ به اسلام، مؤمنِ به مذهب اهلبیت(ع) وضعیتی را که در دنیاي واقعی وجود دارد، عقده و گره در زندگی بشر
میشناسد. ... انتظار یعنی قانع نشدن، قبول نکردن وضع موجودِ زندگی انسان و تلاش براي رسیدن به وضع مطلوب، که مسلّم است
این وضع مطلوب با دست قدرتمند ولی خدا، حضرت حجتبنالحسن، مهدي صاحب زمان(ع) تحقق پیدا خواهد کرد. باید خود را
به عنوان یک سرباز، به عنوان انسانی که حاضر است براي آنچنان شرائطی مجاهدت کند، آماده کنیم. انتظار فرج معنایش این
نیست که انسان بنشیند، دست به هیچ کاري نزند، هیچ اصلاحی را وجهۀ همت خود نکند، صرفاً دل خوش کند به اینکه ما منتظر
امام زمان(ع) هستیم. اینکه انتظار نیست. انتظارِ چیست؟ انتظارِ دست قاهرِ قدرتمندِ الهیِ ملکوتی است که باید بیاید و با کمک
همین انسانها سیطرة ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛
انسانها را بندة واقعی خدا بکند. باید براي این کار آماده بود. تشکیل نظام جمهوري اسلامی یکی از مقدمات این حرکت عظیم
تاریخی است. هر اقدامی در جهت استقرار عدالت، یک قدم به سمت آن هدف والاست. انتظار معنایش این است. انتظار حرکت
است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن براي اینکه کار به خودي خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است.
انتظار آمادگی است. این آمادگی را باید در وجود خودمان، در محیط پیرامون خودمان حفظ کنیم. آفتها و آسیبها البته مثل
همۀ حقایقی که در برهههاي مختلفی از زمان ملعبۀ دست سودجویان میشود، این حقیقت هم گاهی ملعبۀ دست سودجویان
میشود. این کسانی که ادعاهاي خلاف واقع میکنند ادعاي رؤیت، ادعاي تشرف، حتّی به صورت کاملًا خرافی، ادعاي اقتداي به
آن حضرت در نماز که حقیقتاً ادعاهاي شرمآوري است، اینها همان پیرایههاي باطلی است که این حقیقت روشن را در چشم و دل
انسانهاي پاكنهاد ممکن است مشوب کند. نباید گذاشت. همۀ آحاد مردم توجه داشته باشند این ادعاهاي اتصال و ارتباط و
تشرف به حضرت و دستور گرفتن از آن بزرگوار، هیچ کدام قابل تصدیق نیست. بزرگان ما، برجستگان ما، انسانهاي باارزشی که
یک لحظۀ عمر آنها ارزش دارد به روزها و ماهها و سالهاي عمر امثال ما، چنین ادعاهایی نکردند. ممکن است یک انسان
سعادتمندي، چشمش، دلش این ظرفیت را پیدا کند که به نور آن جمال مبارك روشن شود، اما یک چنین کسانی اهل ادعا نیستند؛
صفحه 43 از 56
اهل گفتن نیستند؛ اهل دکانداري نیستند. این کسانی که دکانداري میکنند به این وسیله، انسان میتواند به طور قطع و یقین بگوید
اینها دروغگو هستند؛ مفتري هستند. این عقیدة روشن و تابناك را بایستی از این آفت اعتقادي دور نگه داشت. وظیفۀ عالمان و
روشنفکران ... این عقاید را بایستی اولًا درست فهمید، ثانیاً آنها را با تدبر و تأمل عمق بخشید، ثالثاً آنها را بهدرستی منتقل کرد. در
همۀ مجموعههاي فرهنگی اینجور است. در آموزش و پرورش، یک معلم، یک مدیر آموزشی یا پرورشی به بهترین وجهی میتواند
از این فرصت طلاییِ عمر نوجوان ما که در اختیار اوست، استفاده کند. عقاید دینی را نه فقط در زنگ تعلیمات دینی، بلکه میشود
آن را در همۀ فرصتهاي تعلیم، با هوشیاري، با دقت، با سنجیدگی، در عمق ذهن و جان متعلم جایگزین کرد، تا او فرصت پیدا
کند آن را در دل و مغز خود رشد بدهد. ... این را، هم جوانان ما جوانان فرزانۀ ما، دانشجویان ما، طلاب فاضل ما هم
مجموعههایی که متصدي آموزشند، متصدي تبلیغند، متصدي پرورش افکار و اذهان هستند، باید توجه کنند. نشان دادن آن حقیقتی
که در اختیار مذهب امامیه و پیروان اهلبیت(ع) هست به مخاطب، مساوق 1 با قبول مخاطب و همراه با تصدیق و پذیرش مخاطب
است. حقیقت را باید نشان داد. باید سعی کنیم پیرایهها، خرافهها، ادعاهاي دروغین، کجفهمیها، بدفهمیها دخالت نکند. البته
نقش علماي دین، مبلغان برجسته، روشنفکران در این زمینه نقش برجستهاي است. پینوشتها ?: برگرفته از: پایگاه اینترنتی
مساوق: منطبق، برابر. .Khamenei.ir. 1
نشانههاي پایان
نابودي معیارهاي اخلاقی در رژیم صهیونیستی به گزارش پرس تی وي بیروت، پژوهشها نشان میدهد که روزنامههاي اسراییلی,
در بررسی تجاوزهاي جنسی و بزههاي ضد اخلاقی, به دلیل نگاه اجتماعی ذلت بار به زن و بیاعتنایی به آن به جاي تشویق زنان به
مقاومت و ایستادگی در برابر چنین مسائلی , آنها را به تساهل و گذشت فرا میخوانند که این موضوع باعث تقویت نگاه پست به
زن میشود. این پژوهش که توسط دانشگاه تل آویو با عنوان پوشش رسانههاي اسراییلی در مورد تجاوزهاي جنسی ضد زنان
صورت گرفته است, دید روزنامههاي اسراییلی به تجاوزهاي جنسی را یک دید سطحی و بیاهمیت به معانی و دلایل آن دانسته
است. و از سوي دیگر، سالانه دهها نمونه از تجاوزهاي اخلاقی و جنسی رخ میدهد و کسی پلیس را در جریان قرار نمیدهد به این
دلیل که پوشش کامل این نوع حوادث در سیستم قضائی با دشواري روبروست . به نظر میرسد که روحیه و برخوردهاي
نژادپرستانه شهروندان و شهرك نشینان اسرائیلی در برخورد با غیر یهویان و نگاه تحقیرآمیز به آنها, ظلم, تعدي و تحقیر فلسطینیان
باعث شده در فرهنگ جامعه مسائل غیر اخلاقی از جمله تجاوزهاي جنسی امري عادي دانسته شود. آمار بارداري نوجوانان
آمریکایی به گزارش برنا، روز جمعه هفته گذشته موسسه ملی بهداشت آمریکا آمارهاي تکان دهندهاي از تعداد نوجوانان
آمریکایی منتشر کرد که متحمل بارداريهاي ناخواسته میشوند. این آمار مشخص میکند بسیاري از دختران آمریکایی نخستین
رابطه جنسی خود را که منجر به بارداري ناخواسته میشود، در سن 15 سالگی تجربه میکنند. در این گزارش که خاطر نشان
میکند این آمار در 15 سال گذشته بیسابقه بوده، آمده است بسیاري از نوجوانانی که در این لیست قرار میگیرند قبلًا رفتارهایی
مثل سیگار کشیدن در دبیرستان و مقاطع پایین تر را تجربه کردهاند. نوجوانان باردار در این تحقیقات معمولًا سنی بین 15 تا 19 سال
دارند که به گفته مسئولان موسسه ملی بهداشت این افراد از زنان بالاي 20 سال، بیشتر سیگار میکشند. به گزارش برنا و بر اساس
این مطالعات، 48 درصد از نوجوانان آمریکایی رابطه جنسی را تجربه کردهاند که این رقم نسبت به سال 2005 رشدي بهاندازه 4
درصد را به نمایش میگذارد در حالی که این رقم نسبت به دهه 90 میلادي رقم کمتري را نشان میدهد. وجود 65 هزار
همجنسباز در ارتش آمریکا به گزارش فارس، روزنامه واشنگتنپست نوشت: تخمین زده میشود حدود 65 هزار همجنسباز زن و
آیا » مرد در نیروهاي مسلح آمریکا خدمت کنند. نکته جالب توجه این است که این روزنامه آمریکایی با طرح این سؤال که
صفحه 44 از 56
در گزارشی مفصل به نقش آنها در ارتش آمریکا «؟ میدانید که ایمنی و امنیت شما به همجنسبازان زن و مرد ارتش بستگی دارد
پرداخته و آنها را عناصري تاثیرگذار برشمرده است. واشنگتنپست در ادامه مینویسد: ارتش آمریکا از سال 1994 تاکنون متحمل
هزینهاي برابر با 363 میلیون دلار براي خروج این افراد شده است زیرا شامل افراد آموزش دیدهاي بودهاند. امرار معاش از طریق
فروش اعضاي بدن به گزارش برنا، ساکنان محلههاي فقیر فیلیپین راه دیگري براي گذران زندگی به جز فروش اعضاي بدن خود
ندارند. در حالی که ادامه بحران جهانی غذا موجب فقر و بیکاري در کشورهاي آسیایی و آفریقایی شده و مردم این کشورها در
وضعیت اسفباري به سر میبرند، تاجران اعضاي بدن اسرائیلی بهترین موقعیت را براي بهره برداري از این اوضاع پیدا کردهاند.
هزاران تن از ساکنان حومههاي شهرهاي بزرگ فیلیپین با فروش اعضاي بدن خود امرار معاش میکنند. آنان که عمدتاً بهدلیل
نداشتن کار و درآمد ناشی از بحران اقتصادي موجود جهان بهدنبال راهی براي گذران زندگی میگردند در دام تاجران اعضاي
بدن اسرائیلی گرفتار میشوند. طبق قانونی که دولت فیلیپین در سال 2002 میلادي تصویب کرد تجارت اعضاي بدن انسان در این
کشور آزاد شده است. از این رو فشار فقر و بیکاري موجب شده دهها هزار تن از مردم عضوي از بدن خود را بفروشند. بنا بر آمار
موجود طی سالهاي اخیر دست کم 30 هزار فیلیپینی کلیه خود را به تاجران اسرائیلی و کشورهاي عرب فروختهاند. این در حالی
است که مافیاي اقتصادي فیلیپین نیز بخشی از این بازار پر سود را در دست گرفته است.
پروفسور و شیشه مربا
هنوز کلاس فلسفه، شروع نشده بود. استاد، چند تا بسته را که همه به آنها خیره شده بودند، روي میزش گذاشته بود. وقتی کلاس
شروع شد، استاد، بدون آنکه صحبتی کند، شیشۀ مرباي بزرگی را برداشت و آن را خالی کرد. استاد از داخل بستهها، توپ گُلفی را
بچهها همگی تصدیق کردند. بعد، استاد، .«؟ آیا شیشۀ مربا پر شد » : درآورد و داخل شیشۀ مربا ریخت. سپس از دانشجویان پرسید
بستۀ دیگري را که حاوي ریگهاي کوچکی بود، برداشت. سپس جاهاي خالی شیشۀ مربایی را که داخل آن، توپ گلف ریخته
بود، با ریگ پر کرد و شیشه را آرام آرام، تکان میداد تا اینکه جاهاي خالی را خوب پر کند. براي بار دوم، دوباره از بچهها
هنوز کار استاد، تمام نشده بود و میخواست .« بله » : بچهها نیز همگی با هم جواب دادند .«؟ آیا حالا شیشۀ مربا پر شده است » : پرسید
باز هم ادامه بدهد. این بار، دو استکان قهوه از زیر میزش درآورد و آن را به محتویات شیشۀ مربا اضافه کرد تا اینکه این بار، فضاي
همۀ بچهها خندیدند. بعد از اینکه خندة بچهها ،«! حالا » بین دانۀ شنها هم پر شود. بعد از اینکه کار استاد تمام شد، با گفتن کلمۀ
بچهها! من از شما میخواهم که این شیشۀ مربا را به منزلۀ زندگیتان بدانید. توپهاي گلف نیز مانند مسائل » : تمام شد، استاد گفت
مهمّ زندگیتان هستند از قبیل: خانوادهتان، بچههایتان، سلامتیتان، دوستانتان و چیزهاي مورد علاقهتان. بچهها! بدون چیزهاي
دیگر و با وجود اینها زندگیتان هنوز پر است. بچهها! اگر بار اوّل، شیشه را با شن پر میکردیم، آن وقت جایی براي ریگها و
توپهاي گلف نداشتیم. اگر شما وقت و انرژيتان را براي مسائل کوچک و کماهمیّت صرف کنید، دیگر جایی براي مسائل مهمّ
زندگیتان نخواهید داشت. توجّه داشته باشید که بعضی از کارها، اگر در اولویت باشند، خوشبختیتان به خطر خواهد افتاد. پس
با بچههایتان بازي کنید، آنها را به موقع، نزد پزشک ببرید، به اعضاي خانواده مهربانی کنید و... . بچهها! همیشه وقتی براي تمیز
کردن و بردن زبالهها وجود دارد. در درجۀ اوّل، مراقب توپهاي گلف زندگیتان باشید؛ چیزهایی که واقعاً مهم هستند. آنها به هر
حرف استاد که تمام شد، یکی از دانشجویان، .« جهت، در اولویت قرار دارند. استراحت و تفریح، جزو شنهاي زندگی هستند
از اینکه سؤال کردي، خیلی خوشحال » : استاد لبخندي زد و گفت .«؟ قهوه، بیانگر چیست » : دستش را بلند کرد و از استاد پرسید
شدم. قهوه براي این است که به شما نشان بدهم که با وجود پر شدن زندگیتان از توپهاي گلف و ریگها، مهم نیست که
.« چگونه به نظر میرسد. بچهها! همیشه جایی براي خوردن قهوه با دوستان و تفریح با آنها هست
صفحه 45 از 56
دعا براي ظهور
ابن مقاتل میگوید: حضرت امام علی بن موسی الرّضا(ع)، از من پرسیدند: شما (شیعیان) در قنوت نماز جمعه کدام دعا را
میخوانید؟ عرض کردم: آنچه را مردم (اهل سنت) میخوانند، میخوانیم. امام رضا(ع) فرمودند: دعایی را که آنها میخوانند،
نخوان بلکه در قنوت این دعا را بخوان: اللّهمّ أصلح عبدك و خلیفتک بما أصلحت به أنبیائک و رسلک، و حفّه بملائکتک، و أیّده
بروح القدس من عندك، واسلکه من بین یدیه و من خلفه رصداًَ یحفظونه من کلّ سوءٍ، و أبدله من بعد خوفه أمناً یعبدك لا یشرك
بک شیئاً و لا تجعل لأحدٍ من خلقک علی ولیّک سلطاناً، و أْذن له فی جهاد عدوّك و عدوّه، و اجعلنی من أنصاره إنّک علی کلّ
شیءٍ قدیرٌ؛ 1 بار الها! به وسیلۀ آنچه که کار پیامبران و فرستادگانت را اصلاح فرمودي، امور بنده و جانشینت [امام عصر(ع)] را نیز
اصلاح فرما، با فرشتگانت گردا گردش را فرا بگیر و او را با روح القدس از جانب خودت تأییدش گردان و مراقب و نگهبانانی در
پیش رو و از پشت سرش بگمار تا نگذارند هیچ بدي به او برسد و پس از خوفش، به او امنیتی عطا کن تا تو را بپرستد و چیزي را
شریکت نگرداند و چیرگی و قدرتی براي هیچ یک از آفریدگانت، بر ولیّات قرار مده و به او اجازه بده تا با دشمن تو و دشمن
خودش به نبرد برخیزد و مرا نیز از یاران حضرتش قرار ده؛ همانا تو بر هر چیزي توانا هستی.
رجعت در آثار اسلامی
با توجه به جایگاه برجستۀ رجعت در آموزههاي شیعه، عالمان و محدثان این مذهب از دیرباز به این موضوع توجهی ویژه داشته و
کتابها و رسالههاي متعددي در این زمینه تألیف کردهاند که متأسفانه بسیاري از آنها در گذر زمان از بین رفته و تنها نامی از آنها
در کتابهاي رجال و فهرست باقی مانده است. 1 شیخ آغابزرگ تهرانی در کتاب خود سی کتاب را که در ادوار مختلف رجعت
نوشته شدهاند، معرفی کرده است. 2 برخی از مهمترین کتابهاي نوشته شده در زمینۀ رجعت که منتشر شده و اکنون در اختیار
ماست عبارتند از: الف) الرجعۀ، اثر میرزا محمد مؤمن بن دوست محمد حسینی استرآبادي (شهید به مکه در سال 1088 ق.)
تحقیق: فارس حسّون کریم، چاپ دوم: قم، انوارالهدي، 1417 ق. در این کتاب، پس از مقدمهاي کوتاه در زمینۀ لزوم رجوع
بهامامان در همۀ امور و تسلیم شدن در برابر آنها، بیش از صد روایت در زمینه موضوع رجعت آمده است. ب) الإیقاظ من الهجعۀ
بالبرهان علی الرجعۀ 3، شیخ محمد بن حسن حرّ عاملی (م 1104 ق.)، در این کتاب که در سال 1075 ق. تألیف شده است، بیش
از 170 روایت، دهها آیه و دلایل و قرائن دیگر براي اثبات رجعت اقامه شده است. ج) رجعت، محمد باقر مجلسی (م 1111 ق.) در
این کتاب که به زبان فارسی نگاشته شده است، چهارده روایت در زمینۀ ظهور امام مهدي(ع) و موضوع رجعت، ارائه شده است.
گفتنی است، علامه مجلسی(ره) در کتاب بحارالأنوار نیز به تفصیل به موضوع رجعت پرداخته و حدود دویست روایت در این زمینه
نقل کرده است. 4 د) الشیعۀ و الرجعۀ: کتاب علمی، تاریخی، ادبی، اخلاقی یتضمن فیه بحثاً تحلیلاً تحقیقاً عن مسئلۀ الرجعۀ
مفصلًا، محمدرضا طبسی نجفی (م 1405 ق.) چاپ اول، نجف اشرف، المطبعۀ الحیدریۀ، 1375 ق. در این کتاب که در سال
1375 ق. تألیف شده است، پس از بیان مباحث مقدماتی، در ضمن چند فصل، جایگاه رجعت در قرآن، ادعیه، زیارات، اجماع فقها
و کلمات بزرگان بررسی شده است. در نخستین فصل این کتاب، 174 آیه قرآن که در روایات به موضوع رجعت تأویل یا تفسیر
شدهاند، به همراه روایات مربوط ارائه شده است. در سالهاي اخیر نیز کتابهایی در این زمینه تألیف شده است که از آن جمله
میتوان به آثار زیر اشاره کرد: 1. رجعت یا دولت کریمۀ خاندان وحی(ع)، محمد خادمی شیرازي, ویراستۀ علیاکبر مهديپور،
چاپ دوم، قم، مؤلف، 1411 ق. 2. رجعت از دیدگاه عقل، قرآن، حدیث، حسن طارمی، چاپ نهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی،
4. بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، . 3. رجعت یا بازگشت به جهان، محمدرضا ضمیري، چاپ اول: تهران، موعود، 1378 .1383
صفحه 46 از 56
5. الرجعۀ أو العودة إلی الحیاة الدنیا بعد الموت، چاپ اوّل: قم، مرکز . خدامراد سلیمیان، چاپ اوّل: قم، بوستان کتاب، 1384
الرسالۀ، 1418 ق. ماهنامه موعود شماره 91 پینوشتها: 1. ر.ك: الرجعۀ أو العود إلی الحیاة الدنیا بعد الموت، چاپ اول، قم،
2. ر.ك: الذریعۀ إلی تصانیف الشیعۀ، ج 1، صص 91 95 ؛ ج 7، ص 116 ؛ ج 10 ، صص . مرکز الرسالۀ، 1418 ه .ق. صص 46 47
3. معادل فارسی نام کتاب چنین است: بیدار کردن از خواب در زمینۀ استدلال بر رجعت. 4. ر.ك: . 163-161 و ج 11 ، ص 187
. بحارالأنوار، ج 53 ، باب الرجعۀ، صص 39 144
کربلایی کاظم ساروقی
مرحوم آیتالله حاج سیّدمحمّدتقی خوانساري(ره) پس از آزمایشها، به کربلایی کاظم فرمود که قرآن را میتوانی معکوساً
بخوانی؟ او گفت: آري! و شروع کرد به خواندن سورة بقره، از آخر به اول و آقاي خوانساري(ره) فرمودند: بسیار عجیب است، من
را که چهار آیه است میخوانم، ولی نمیتوانم بدون فکر و تأمل از آخر به اول بخوانم ولی این مرد « قلهوالله احد » شصت سال
عامی، سورة بقره را که 286 آیه است، بدون تأمل، مستقیماً و معکوساً از حفظ میخواند. کسی که پس از فهمیدن وظیفه، عمل به
آن نماید، از نظر روحی سنخیت و همرنگی زیادي با حضرت بقیۀالله ارواحنا فداه پیدا مینماید؛ کسانی که ظاهر و باطنشان یکی
است و گاهی دیگران به آنها نسبت سادگی میدهند. از این جهت که اینها آنچه را در درون خویش دارند، همانگونه که هست
بروز میدهند و آشکار مینمایند و در فکر پنهان کردن آن نیستند. آري، انسان اگر ظاهر و باطنش پاك و خالص شد، فکرش نیز
آلوده به خیانت و گناه نباشد، روح او رنگ الهی پیدا کرده، به صفات کمالیّۀ حضرت ولیعصر(ع) مزیّن میشود. چنین شخصی
حتی اگر نتواند عمل نیکی یا خدمتی به مردم انجام دهد، فکرش دائماً در پی آن است و حداقل دعاي نیک میکند. لطف امام(ع)
هم به چنین انسانهایی زیاد است. داستان عجیب و شگفتانگیز حافظ قرآن شدن یک مرد عامی، بیسواد، بیآلایش و سادة به
یکی از همین نمونههاست، که هزاران نفر از مراجع تقلید، آیات ،« کربلایی محمد کاظم کریمی ساروقی اراکی » تمام معنی، به نام
عظام، دانشمندان و اقشار مختلف مردم در داخل و خارج کشور، او را عیناً دیده و آزمودهاند. آیتالله العظمی مکارم شیرازي نقل
میکنند: حدود چهل سال قبل، وقتی طلبۀ نوجوانی بودم، براي تبلیغ ایّام ماه محرّم، به منطقهاي در اطراف ملایر، به نام حسینآباد
رفته بودم. در مجلس به من گفتند، پیرمردي اینجاست که حافظ تمام قرآن است و داستان عجیبی دارد. او کشاورز سادهاي است که
روزي خسته و ناتوان، بعد از کار روزانه، از کنار امامزادهاي در حوالی همان منطقه عبور میکرده، و طیّ ماجرایی، این موهبت الهی
نصیبش می شود که بدون هیچ سابقۀ قبلی حافظ تمام قرآن میگردد. من از ماجرا خوشحال شدم و مایل بودم سؤالاتی از او بپرسم
و امتحانش کنم. قرآن به دست گرفتم و او را آزمودم، دیدم یا للعجب این مرد دهاتی بیسواد، با تسلط کامل سؤالات را پاسخ
میگوید، در حالی که اگر کسی قیافهاش را میدید فکر میکرد، حتی سورة حمد و قلهوالله را به زحمت میخواند. او ملّا کاظم و
نامیده میشد، و در آن روز هنوز در محافل علمی معروف نشده بود و در قم از او خبر نداشتند. من « کَلکاظم » یا به تعبیر دیگر
هنگام بازگشت به قم، این ماجرا را به عنوان رهآورد جالبی از این سفر، براي دوستانم شرح دادم، و همگی تعجب کردند که مردي
در این ظاهر، چنان تسلّط عجیبی به قرآن داشته باشد. ممکن است کسی بگوید حافظۀ او بسیار قوي است و مثلًا سالها زحمت
کشیده و آن را حفظ کرده و الآن هم مرتباً میخواند که یادش نرود، در حالی که چنین نبود. ولی پیدا کردن فوري آیات، بلکه
نشان دادن بیوقفه، آنهم نه از روي یک قرآن معین که دربارة آن تمرین داشته باشد، بلکه از قرآنهاي کاملاً مختلف چاپی،
خطی، ریز و درشت، امري نیست که بتوان از طریق عادي تفسیري براي آن پیدا کرد. بعد از مدتی، بعضی از علاقمندان، او را به قم
دعوت کردند و آوازة او همه جا پیچید. خدمت مراجع و آیات بزرگ همچون آیتاللهالعظمی بروجردي رسید و طلّاب در مدرسۀ
فیضیّه مثل پروانه اطراف وجود او را میگرفتند، و اگر کسی از دور این منظره را میدید، تعجب میکرد که این مرد سادة دهاتی با
صفحه 47 از 56
همان لباس محلّی، در میان این جمع طلّاب، چه میگوید. گاهی بعضی از طلّاب چند جمله از آیات مختلف قرآن را از سورههاي
متعدّد گرفته، با هم تلفیق میکردند و میگفتند: کلکاظم! این آیه در کدام سوره است؟ او خندهاي میکرد و میگفت: ناقلاگري
میکنی؟ جمله اوّل در فلان سوره و قبل و بعدش این است، جمله دوم در فلان سوره و قبل و بعد آن چنین است و همچنین
جملههاي دیگر. از حفظ قرآن مهمتر، این بود که یافتن آیات از روي قرآن، براي او همچون آب خوردن بود، و هر قرآنی را اعمّ
مثل استخاره کردن با قرآن که قرآن را باز میکنند، باز « کل کاظم! فلان آیه را بیاور » : از چاپی یا خطیّ به او میدادي و میگفتی
میکرد و آیه در یکی از دو صفحه مقابل بود. مرحوم آیتالله حاج سیّدمحمّدتقی خوانساري(ره) پس از آزمایشها، به کربلایی
کاظم فرمود که قرآن را میتوانی معکوساً بخوانی؟ او گفت: آري! و شروع کرد به خواندن سورة بقره، از آخر به اول و آقاي
را که چهار آیه است میخوانم، ولی نمیتوانم بدون « قلهوالله احد » خوانساري(ره) فرمودند: بسیار عجیب است، من شصت سال
فکر و تأمل از آخر به اول بخوانم ولی این مرد عامی، سورة بقره را که 286 آیه است، بدون تأمل، مستقیماً و معکوساً از حفظ
میخواند. آیتالله خزعلی که خود حافظ قرآن و نهجالبلاغه و صحیفۀ سجّادیه میباشند، نیز در ملاقات خود با او، دو آیه را که در
کلمات با هم اشتراك داشتند، ضمیمه کرده، پشت سر هم خوانده، محلّ آن را از او میپرسند، (یکی آیۀ 67 انعام و دیگري آیۀ 88
بلافاصله در جواب میگوید: این دو آیه، از دو .« لکن بنا مستقر و سوف تعلمون و لتعلمن بناء بعد حین » : سوره ص)، بدین ترتیب
یک واو « وو » : جاي قرآن است: یکی سورة انعام و دیگري از سورة ص. کسی حرف واو را در کاغذي پشت سر هم، به این صورت
نوشته و به کربلایی کاظم نشان داد. گفت: یکی واو قرآن است و «... زید و عمرو و » و دیگري را به قصد « ولاالظالین » را به قصد
آیتالله محسنی .« یکی نور داشت و دیگري نداشت » : دیگري از غیر قرآن. گفتند: کربلایی کاظم! از کجا تشخیص دادي؟ گفت
ملایري میگوید: کربلایی کاظم، بسیار کندذهن و یک ماه رمضان در ملایر میهمان من بود و به مسجد میآمد. هر چه کردم
دعاي سیروز رمضان را یاد بگیرد نتوانست ولی به معجزة امام(ع) تمام قرآن را مستقیماً و معکوساً تند و سریع بدون هیچ توقفی
میخواند. مرحوم آیتالله العظمی بروجردي(ره) ایشان را خواستند و من او را به قم نزد آن مرحوم فرستادم و ایشان هم او را
آزمایش و امتحان نمودند و او چندي در منزل حاج سیّد اسماعیل علوي رئیس فرهنگ آن روز قم بود. همه روزه فرهنگیان و اهل
علم با او ملاقات و از او سؤال میکردند. یکی از علمایی که او را دیده میگفت: اگر کسی اعتقاد به دین و خداوند نداشت، کافی
بود دو سه روزي با کربلایی کاظم معاشرت میکرد، تا با دیدن این معجزة عجیب، به خداي متعال، قیامت، انبیا، و ائمه(ع) و به
من بعد از فوت کربلایی کاظم متوجه شدم که به او اسرار آیات و باطن قرآن را » : قرآن کریم معتقد شود. آیتالله خزعلی میگفتند
هم تعلیم داده بودند. یعنی اگر کسی براي شفاي مرض ناعلاج، پیدا شدن گمشده، طیالارض و مانند اینها از او سؤال میکرد، او با
قرآن جواب میداد. مثلاً به او گفته شد فلانی بسیار مقروض است و از شما تقاضاي دعا دارد. در جواب گفته بود من جز قرآن
تا آخر را تا ده روز فلان تعداد بخواند تا انشاءالله قرضش ادا شود. « و من یتّقالله یجعل له مخرجاً » چیزي بلد نیستم. به او بگویید آیۀ
ولی نباید به کسی بگوید که اثرش از بین میرود. و اما اصل داستان و ماجرا را آن گونه که جناب آقاي محمد شریف رازي و
دیگران نوشتهاند چنین است که، کربلایی محمد کاظم گفت: ماه رمضان بود که از سوي آیتالله حائري(ره) یک مبلّغ مذهبی به
هر مسلمانی حساب سال » : روستاي ما آمد و ضمن سخنرانیهاي خویش، دربارة نماز، روزه، خمس، زکات و ... بحث کرد و گفت
شما چرا زکات » : من به خانه رفتم و به پدرم 1گفتم .« نداشته باشد و حقوق مالی خویش را ندهد نماز و روزهاش صحیح نیست
این روحانی که از قم آمده میگوید: اگر کسی » : گفتم «؟ پسرجان! این حرفها را از کجا میگویی » : گفت «؟ اموالت را نمیدهی
با این وضع، » : من گفتم .« او براي خودش میگوید » : پدرم گفت .« حقوق مالی خویش، همچون زکات را ندهد مالش حرام است
و به حالت قهر به قم رفتم. پس از مدتی، پدرم کسی را فرستاد و مرا به روستا بازگردانید، و باز هم « من دیگر در خانۀ شما نمیمانم
تا آنکه بار .« این فضولیها به تو نمیرسد » : بحث ما ادامه یافت. من اصرار داشتم او زکات مال خویش را بدهد، او هم میگفت
صفحه 48 از 56
دیگر من خانۀ پدر را بر سر این موضوع ترك کردم و به تهران رفتم، و آنجا مشغول کار شدم و پدرم باز کسانی را فرستاد و مرا به
روستا بردند. 2 درگیري ما ادامه یافت و با خیرخواهی سالخوردگان روستا، پدرم حاضر شد مقداري زمین و بذر آن را به من واگذار
کند تا من به طور مستقل به کار کشاورزي بپردازم و مستقل زندگی کنم. او پذیرفت و یک قطعه زمین بزرگ با هشت بار گندم را
به من واگذار کرد. من بیدرنگ، نیمی از گندم را به فقرا دادم و نیم دیگرش را کشت کردم و خداي متعال، برکتی داد که در
آنجا بی نظیر بود. محصول را برداشتم و به شکرانۀ لطف خداي متعال با بینوایان نصف کردم و بسیار به فقرا و مستمندان کمک
میکردم، و دوست داشتم همیشه یار و مددکار مردمان ضعیف و مستضعف باشم. از این روي ما همواره بیشتر از زکات معمولی در
راه خدا انفاق مینمودیم و خداوند هم برکت زیادي به آن میداد. تا آنکه یک روز تابستان که براي خرمنکوبی به مزرعه رفته، و
گندمها را جمع کرده بودم، هرچه منتظر شدم بادي نیامد و آسمان کاملًا راکد بود. بالاخره مجبور شدم به طرف ده برگردم. در بین
راه یکی از فقراي ده، به من رسید و گفت: امسال چیزي از محصولت را به ما ندادي؛ آیا ما را فراموش کردهاي؟ گفتم: خیر، خدا
نکند که من فقرا را فراموش کنم، ولی هنوز نتوانستهام محصول را جمع کنم و این را بدان که حقّ تو محفوظ است. او خوشحال شد
و به طرف ده رفت، ولی من دلم آرام نگرفت. به مزرعه برگشتم، و مقداري گندم با زحمت زیاد جمع کردم و براي آن مرد فقیر
برداشتم، و قدري هم علوفه براي گوسفندانم درو کردم و چند ساعت بعد از ظهر، یعنی حدود عصري بود که گندمها و علوفهها را
برداشته، به طرف ده به راه افتادم. قبل از آنکه وارد ده بشوم، به باغ امام زادة مشهور به هفتاد و دو تن رسیدم. من روي سکوي در
امامزاده براي رفع خستگی نشستم و گندمها و علوفهها را کناري گذاشتم و به طرف صحرا نگاه میکردم. دیدم دو نفر جوان که
یکی از آنها بسیار با هیبت و خوش قد و قامت بود، با شکوه و عظمت عجیبی به طرف من میآیند. لباسهاي آنها عربی بود و
عمّامۀ سبزي به سر داشتند. وقتی به من رسیدند، سلام کردم، پاسخ مرا با محبت دادند. همان آقاي با شخصیت اسم مرا بردند و
گفتند: کربلائی کاظم! بیا با هم برویم فاتحهاي در این امامزاده براي آنها بخوانیم من گفتم: آقا، من قبلًا به زیارت رفتهام و حالا
باید براي بردن علوفه به منزل بروم. فرمودند: بسیار خوب این علوفهها را کنار بگذار و با ما بیا فاتحهاي بخوان. من هم اطاعت کردم.
من فکر کردم که آنان راه امامزاده را بلد نیستند، امّا هنگامی که حرکت کردیم دیدم آنان جلوتر میروند. ابتدا امامزاده شاهزاده
حسین را زیارت کردیم. آنان سورة حمد و قلهوالله را خواندند، و من چون سواد نداشتم به همراه آنان میخواندم و صندوق را نیز
میبوسیدم، و دور میزدم، ولی آنان چنین نمیکردند و تنها میخواندند. سپس از آنجا بیرون آمدیم تا به امامزادة دیگري که هفتاد
و دو تن میگفتند رفتیم. در آنجا دو امامزاده به نامهاي امامزاده جعفر و امامزاده صالح دفناند و یک قسمت هم به نام چهل
دختران معروف است. باز هم من دور میزدم و قبر را میبوسیدم اما آنان باز هم فاتحه میخواندند. همان آقاي با عظمت رو به من
نگاه کن به آن » : گفتم: آقا من ملّا نرفتهام، من سواد ندارم. گفتند «؟ کربلایی کاظم! پس چرا چیزي نمیخوانی » : کردند و فرمودند
نگاه کردم، کتبهاي دیدم که نه پیش از آن دیده بودم و نه بعد از آن دیدم. نگاه کردم، دیدم به خط سفید .« کتیبه، میتوانی بخوانی
و پر نوري این آیۀ شریفه نوشته شده بود: إنّ ربّکم الله الّذي خلق السّموات و الأرض فی ستّۀ ایاّم ثمّ استوي علی العرش یغشی اللّیل
و النّهار یطلبه حثیثاً و الشّمس و القمر و النّجوم مسخّراتٌ بأمره ألا له الخلق و الأمر تبارك الله ربّ العالمین... إنّ رحمۀ الله قریبٌ من
المحسنین. 3 پروردگار شما، خداوندي است که آسمانها و زمین را در شش روز ( = شش دوران) آفرید، سپس به تدبیر جهان
هستی پرداخت، با (پردة تاریک) شبها روز را میپوشاند، و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است، و خورشید و ماه و
ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان) از آن او (و به فرمان او) است. پر برکت (و
زوالناپذیر) است خداوندي که پروردگار جهانیان است... رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. آیه را خواندم، آنگاه جلوتر
آمدند، و دست خویشتن را از پیشانی تا سینهام کشیدند، و سورة حمد را خواندند و به چهرة من فوت کردند و همۀ قرآن را در سینۀ
من نهادند. من صورتم را برگرداندم که به آنها چیزي بگویم. ناگهان دیدم کسی آنجا نیست، و از آن آقایی که تا همین لحظه
صفحه 49 از 56
دستشان روي سینۀ من بود خبري نیست، و دیگر از آن نوشتهها هم که روي سقف بود چیزي وجود ندارد. در این موقع دچار ترس
و رعب عجیبی شدم، و دیگر نفهمیدم چه شد، یعنی بیهوش روي زمین افتاده بودم. هنگامی به خود آمدم که دیدم شب فرا رسیده
است. برخاستم، جریان را فراموش کرده بودم. و در بدنم احساس خستگی عجیبی مینمودم. خودم را سرزنش میکردم که مگر تو
کار و زندگی نداري، آخر اینجا چه کار میکنی؟ بالاخره از امام زاده بیرون آمدم و بار علوفه را به دوش گرفتم و به سوي ده
حرکت کردم. در بین راه متوجه شدم کلمات عربی زیادي بلد هستم. ناگهان به یاد تشرّفی که روز قبل خدمت آن آقا پیدا کرده
بودم افتادم. باز ترس و رعب مرا برداشت. ولی زود خودم را به منزل رساندم. اهل خانه خیلی مرا سرزنش کردند که تا این موقع
شب کجا بودي؟ من چیزي نگفتم و علوفه را به گوسفندان دادم و صبح زود آن گندمها را به در خانۀ آن مرد مستمند بردم و به او
دادم و بدون معطّلی به نزد پیشنماز محل، آقاي حاج شیخ صابر عراقی رفتم، و داستان خودم را از اول تا به آخر گفتم. آقاي عراقی
به من گفت آنچه را میدانی بخوان. من آنها را خواندم. او ساعتها مرا امتحان کرد. نخست سورة رحمان را پرسید، بعد سورة
یس، مریم و سورههاي دیگر قرآن را. من از هر کجا پرسید، از حفظ و بدون کوچکترین لغزش همه را تلاوت کردم. سپس قرآن
را بوسیدم. و آقاي عراقی به مردمی که آنجا بودند، گفت: مردم کاظم درست میگوید، او مورد لطف قرار گرفته است. مردم بر سر
من ریختند و لباسهایم را به عنوان تبرّك بردند، و اگر او مرا در خانۀ خود و اتاق زن و بچهاش نبرده بود، مردم ده، گوشت بدن مرا
نیز به عنوان تبرّك میبردند. آقاي صابر عراقی به زحمت مردم را از خانه بیرون کرد و به من گفت: کاظم اگر جان خودت را
دوست داري شبانه از این محل برو. در غیر این صورت به عنوان تبرّك به دست مردم آسیب خواهی دید. گفتم: خرمن و
گوسفندانم را چه کنم؟ گفت، من دستور میدهم آنها را حفظ و جمعآوري کنند و پولی هم به من داد و شبانه به ملایر آمدم. آنجا
نیز مردم قصه مرا براي آقاي سیّد اسماعیل علوي بروجردي که از علماي ملایر بود گفتند و ایشان تشریف آوردند و با من ملاقات
کردند و با اصرار مرا بردند، جلسهاي تشکیل دادند و قصۀ مرا براي شخصیتهاي ملایر نقل کردند. آنها مرا بسیار آزمایش و
امتحان نمودند و همه تعجّب میکردند. آري این بود جریان عجیب و ماجراي استثنایی کربلایی کاظم. علما و آیات بزرگ از
حوزة علمیّۀ قم و نجف و شهرهاي دیگر او را امتحان مینمودند. آیتالله العظمی آقاي صدر (ره) که یکی از دو وصیّ مرحوم
نمیدانم در واقع چه عملی مورد قبول درگاه الهی » : آیتالله العظمی حائري یزدي بودند، پس از آزمایش و امتحان او فرمودند
است، زیرا من که سیّد و ذریّه پیامبر(ص) هستم و سالها درس خوانده و در اوامر الهی هم کوتاهی نکرده و نواهی و مناهی را هم
مرحوم آیتالله .« ترك نمودهام، به این فیض نرسیدهام، ولی این پیرمرد بیسواد مورد عنایت واقع شده و حافظ قرآن گردیده است
العظمی سیّد محمد حجت کوهکمرهاي(ره) که از مراجع حوزة علمیّۀ قم بودند، نسبت به این حافظ قرآن محبّت و عنایت مخصوص
داشتند و هر گاه ایشان را میدیدند احترام نموده، او را معجزة ولایت میدانستند، و به ایشان مساعدت و کمک مالی میکردند و
حافظ قرآن هم از غیر ایشان پولی قبول نمیکرد. آیتالله حاج شیخ جعفر سبحانی فرمودند: روزي طرف عصر وارد مدرسۀ فیضیه
و سورة « والصافات » شدم دیدم کربلایی کاظم کنار باغچۀ مدرسه نشسته و جمعی از او سؤال میکند. من هم رفتم و آیهاي از سورة
را پرسیدم فوراً جواب داد. پس از او خواستم آیه را نشان دهد و قرآن کوچک بغلیام را به دست او دادم! فوراً یک قبضه را « ص»
گرفت و گفت: بفرما، و آیه در همان صفحه بود. همچنین شهید نوّاب صفوي رهبر فدائیان اسلام او را امتحان نموده، کلماتی از
قرآن را با نهجالبلاغه ترکیب کرده، خواندند و گفتند: این آیه در کجاست؟ کربلایی کاظم فوراً کلمات قرآنی را نشان داد و
گفت: اینها از قرآن است، ولی آنها قرآن نیست. پرسیدند: چگونه تشخیص میدهی؟ گفت: قرآن نور دارد و میدرخشد... پس او
را با خود به تهران برد و روزنامهنگاران کیهان، اطلاعات، تهران مصور و خواندنیها را دعوت کرد و با آنها با وي مصاحبهاي به
عمل آورد و در جرائد آن روز منتشر نمودند. پس چون عازم مشهد مقدس شدند، وي را با خود به مشهد بردند و هنگامی که در
شهرهاي سمنان، دامغان، شاهرود، سبزوار و نیشابور مورد استقبال مردم قرار گرفتند، آن شهید بزرگوار، وي را معرفی میکردند تا
صفحه 50 از 56
مردم با دیدن این معجزة حضرت ولیعصر(ع)، دین و ایمانشان تقویت شده، ارادة ایشان در عمل کردن به دستورات دین و مبارزه
با طاغوت قويتر گردد. در مشهد به مهدیّۀ مرحوم حاج آقا عابدزاده وارد میشوند و همان روز علما، فرهنگیان و دیگر مردم
میآیند و از حافظ قرآن دربارة آیات قرآن، سؤال میکنند. آیتالله سیّد هبۀالدین شهرستانی که مقیم بغداد بودند در سفر به مشهد
مقدس، در راه بازگشت در شهر کنگاور با حافظ قرآن برخورد و پس از امتحانات بسیار او را با خود به عراق بردند. علما و حافظان
قرآن از شیعه و اهل سنت را جمع و با او تذکره نمودند و همگی ضمن ابراز تعجّب آن را امري عجیب میدانستند. در کربلا در
منزل آیتالله میراز مهدي شیرازي، حضرات آیات آیتالله حاج سیّد ابوالقاسم خویی و حاج سیّد هادي میلانی و دیگران اجتماع و
هر سؤالی از قرآن از ويکردند، بدون تأمل و به صورت دقیق پاسخ میگفت. امیر کویت از ایشان دعوت رسمی نمود و پس از
رفتن او به کویت، امیر کویت تقاضاي اقامت او را نمود تا کاخی را با همۀ امکانات در اختیار او گذارده تا طلابی که قرآن را حفظ
میکنند در نزد او مشغول باشند ولی علماي عراق این امر را صلاح ندانستند و ایشان به عراق و بعد به ایران و قم بازگشت. سرانجام
کربلایی کاظم کریمی ساروقی در سال 1378 ق. در روز تاسوعا در سن 78 سالگی در قم فوت کرد و در قبرستان نو مدفون
گردید. خداي متعال او را رحمت کند. چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن
پیامها و برداشتها عمل به وظیفۀ عقلی و دینی، بهترین عامل تقرب و نزدیکی انسان به خداوند است. کربلائی محمّد کاظم در راه
عمل کردن به وظیفه و اداي خمس و زکات مال خویش، حاضر شد که از وطن خود هجرت، و حدود سه سال، خارج از آن
زندگی کند. تا آنکه خداوند متعال هم او را یاري کرد که هم به وطن خود بازگشت و هم اسباب رزق حلال او را فراهم نمود. امام
کسی که از مال خمس چیزي را بخرد، خداوند او را معذور نمیداند. (زیرا) چیزي را خریده که براي او حلال » : باقر(ع) میفرمایند
4 در آیات بسیاري از قرآن کریم، از کتاب الله تعبیر به نور شده است. گرچه این نور، نور ظاهري نیست، ولی چه بسا براي .« نیست
کسانی که داراي چشم بصیرتند نور آن تجلّی کند و در مقابل چشمان آنان تلألؤ نماید. شما میتوانید به این آیات مراجعه نمایید:
؛ (البته کلمۀ نور در بعضی از این آیات تأویلات دیگري هم دارد). سورة مائده آیۀ 15 ، آیۀ 44 و آیۀ 46 ؛ سورة اعراف آیۀ 157
سورة تغابن آیۀ 8؛ سورة نسا آیۀ 174 ؛ سورة انعام آیۀ 91 ؛ سورة شوري آیۀ 52 . قرآن کریم علاوه بر آنکه خود نور است، هادي
انسان به سمت نور هدایت هم هست: کتابٌ أنزلنا إلیک لتخرج النّاس من الظّلمات الی النّور. 5 قرآن مجید داراي ظاهر و باطن یا
بطونی است که همۀ آنها مورد ارادة پروردگار است. و با توجه به آن بطون است که گفته میشود قرآن کریم، حاوي همه علوم
است و علم هیچ تري و خشکی در آن فروگذار نشده است:و لا رطبٍ و لا یابسٍ الّا فی کتابٍ مبینٍ. و بسیاري از اسرار جهان تکوین
و تصرفاتی که بعضی انسانها در زندگی یا جهان هستی مینمایند در همان بطون آیات نهفته است؛ به گونهاي که اگر از آن بطون
و اسرار آگاه بودیم، لذت و شوق و نشاط همراهی با قرآن براي ما کمتر از لذت، شوق و نشاط مجالست با حضرت ولیعصر(ع)
نبود. در اینجا توجه شما را به یک روایت جلب میکنم: جابر میگوید، از امام باقر(ع) دربارة تفسیر بخشی از قرآن سؤالی نمودم و
امام(ع) جواب دادند، سپس بار دوم که سؤال کردم امام(ع) جواب دیگري به من دادند. پس گفتم قربانتان گردم، شما دیروز
اي جابر به درستی که براي قرآن باطنی و » : جواب دیگري غیر از این جواب در همین مسئله به من دادید. پس حضرت فرمودند
براي باطن آن باطن دیگري است، (نیز) آن ظاهري دارد و براي این ظاهر، ظاهر دیگري است. اي جابر هیچ چیز دورتر از عقول
مردم نسبت به تفسیر قرآن نیست. به درستی که (گاهی) اول آیهاي دربارة مطلبی و آخر آن پیرامون مطلب دیگري است در حالی
6 خواندن قرآن از آخر به اول، همراه با .« که قرآن کلام پیوستهاي است که به معانی گوناگونی در آن توجیه و تصرف میشود
سرعت و دقّت، پیدا کردن آیات قرآن با یک بار باز کردن قرآن، آگاهی از اسرار قرآن در عین بیسواد بودن، نور داشتن کلمات
قرآن در میان عبارات عربی که با نیّت غیر قرآنی نوشته شده است، دانستن تعداد آیات، کلمات و حروفهاي هر سوره و آگاهی از
اینکه هر کدام از حروف چندمین آنهاست، همۀ اینها از اموري است که جز براي حاملان قرآن یعنی معصومین(ع) میسور نیست. 7 و
صفحه 51 از 56
ایشان هستند که میتوانند همۀ این امور را با یک دست کشیدن به سینه و یا بدون آن در یک لحظه، به سینۀ کسی که مصلحت
بدانند منتقل نمایند. پروردگار متعال حفظ قرآن کریم را به جاي آنکه بین دو جلد آن بداند در سینههاي اهل بیت ع) ذکر کرده
است. بل هو آیاتٌ بیّناتٌ فی صدور الذّین اوتواالعلم. 8 امام باقر(ع) این آیه را تلاوت نمودند و فرمودند: به خدا که، خداوند نفرمود
چه کسی را انتظار » : قرآن آیههایی است بین دو کتف (میان و جلو) من. راوي پرسید: آنها چه کسانی هستند؟ امام(ع) فرمودند
9 انفاق مال در راه خداوند متعال و کمک به مستمندان و فقرا، تأثیر زیادي در ترقّی انسان و لطیف نمودن .« داري غیر از ما باشد
خوشا به حال کسی که زیادي از مالش را انفاق مینماید، و زیادي از کلامش » : روح انفاق کننده دارد. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند
10 پس در واقع کسی که انفاق میکند قبل از آنکه نیاز جسمی فقیر را برطرف کند، نیاز روحی خویش را دارد .« را امساك میکند
کسی که از انفاق نمودن در » : 11 و امام باقر(ع) فرمودند .« و ما تنفقوا من خیرٍ فلأنفسکم » : تأمین مینماید. قرآن کریم می فرماید
در زیارت .« مسیر رضایت الهی خودداري ورزد، خداوند متعال او را به چند برابر انفاق کردن در راه ناراحتی الهی مبتلا میگرداند
اموات و امامزادگان، با روح آنها ارتباط برقرار میکنیم و روح آنها هم این سعۀ وجودي را دارد که در هر کجا باشند، به اذن
پروردگار جواب ما را بدهند. بنابراین اگر بر فرض، جسم آن میّت یا امامزاده در آن مکان مدفون نباشد، باز ما میتوانیم از روح
آنها استمداد کنیم. البته اگر جسم آنها در آن مکان موجود باشد، باعث برکت مکان و در نتیجه استفادة بیشتر روحی براي زیارت
کننده میشود. به این حدیث از امام امیرالمؤمنین علی ع) توجه بفرمایید:اموات خود را زیارت کنید زیرا که آنها از زیارت شما
خوشحال میشوند. و باید هر مردي حاجت خویش را نزد پدر و مادر خود جستجو کند بعد از آنکه براي آن دو، دعاي خیر
نماید. 12 دانستن حروف الفبا و یا حتی آگاهی داشتن به چند زبان خارجی، انسان را عالم نمیکند، بلکه اینگونه سواد ظاهري
میتواند مقدمهاي براي فهم علوم حقیقی باشد، چنانکه میتواند مقدمهاي براي انحراف فکري و اخلاقی و عملی شخص گردد. از
طرفی دیگر ممکن است انسان، بدون سواد ظاهري به واسطۀ ارتباط با عالم و مجالس آنها عالم به علوم واقعی باشد. البته اگر کسی
هم سواد ظاهري و هم دانا بودن به حقائق جهان و دین را توأم نماید، نورٌ علی نور دارد. آگاه شدن به سرّ، برکت زیادي بیش از
کسی که علم علنی را یادگیرد و علم سرّ را ترك » : آنچه که فکر میکنیم دارد. امام صادق(ع) در وصیت به فرزندنشان میفرمایند
کند، هلاك میشود و سعادتمند نمیگردد. و بدانکه علم سرّ اعطایی از طرف خداوند متعال است نه تکلّفی که با زحمت به دست
آید. ولی باید توجه داشت که انسان با تلاش نیکویی که به عنوان مقدمه انجام میدهد زمینه را در وجود خویش فراهم میکند تا
خداوند متعال او را به وسیلۀ علم سرّ اکرام کند و آن مقدمات سه نکته است: 1. بغض دنیا را داشتن، 2. شناسایی افراد صالح و
13 غذاي حلال تأثیر فراوانی در .« خدمت به آنها، 3. محکم کردن امر زندگی براي مرگ؛ یعنی آمادگی کامل داشتن براي مردن
حافظۀ انسان دارد. در زندگانی کربلائی کاظم حافظ قرآن آوردهاند که هر گاه غذاي حرامی را میخورد، مثلًا جایی دعوت میشد
که طعام خمس داده نشده جلو او میگذاشتند، بعد از خوردن متوجه میشد که حافظۀ او نسبت به آیات قرآن، دارد از بین میرود.
لذا بلافاصله انگشت در حلق خود میانداخت و همه آن غذاها را بیرون میریخت تا دوباره حافظهاش به جاي اولیّهاش برگردد.
مرحوم آیتالله صفوي قمی(ره) میگفتند: من او را به خانۀ خویش دعوت کردم و اطعام نمودم و از این که استفاده نمود و آن را
بیرون نریخت، حلیّت طعام خویش را امتحان کردم. تحریف در قرآن به معنی اضافه شدن کلمه یا حرفی یا حذف آن، به هیچ وجه
وجود ندارد. و این مطلب علاوه بر آنکه دلیلهاي متعددي دارد و کتبی هم در این زمینه نوشته شده است، توسط خواندن کربلائی
کاظم نیز قابل اثبات است. زیرا او قرآن را به همین کلمات، آیات و حروفی که موجود است تلاوت میکرده است. در حالی که
این تلاوت به واسطه انتقال قرآن از ولیاللهالاعظم ارواحنا فداه به سینۀ او بوده است. البته قابل توجه است که بعضی کلمات قرآن
را با اعراب دیگري میخوانده است؛ بدون آنکه حروف آن کلمه تغییر کند. و این به خاطر اختلاف قرائت قراء سبعه و غیر آنان
است که یک کلمه را گاهی به چند اعراب تلاوت میکردند و براي هر اعرابی، یک معنایی را هم توجیه مینمودند. مؤسس این
صفحه 52 از 56
اختلاف و آنان خیانت بزرگ، به طور عمده مخالفین اهلبیت(ع اند، براي حفظ مریدان خویش، آیات را گاهی با اعراب دیگري
تلاوت میکردند و آنها را سرگرم مینمودند. گرچه در صدر اول اسلام قرائت اصلی قرآن براي مردم معلوم بود اما به مرور زمان
کمکم اختلاف قرائات باعث فراموشی قرائت اصلی شد و امروزه به عنوان یک معضل به این مسئله نگاه میشود. البته غالب مراجع
قرائت نوشتۀ قرآن فعلی را کافی میدانند و خواندن آن را در نماز و غیر آن جایز میدانند. یکی از علما میگفتند، از کربلائی
در حالی که در قرآنهاي فعلی غالباً این « سلامٌ علی آل یس » : را پرسیدم و او این گونه خواند « والصافات » کاظم آیۀ 131 سوره
البته روایت هم در تأیید خواندن کربلایی کاظم وجود دارد. چنانکه عالم دیگري .« سلامٌ علی اِل یس » : گونه نوشته است
در حالی که در قرآنهاي فعلی « قالوا یا ویلنا مِنْ بعثِنا من مرقدنا » : میفرمودند: کربلایی کاظم آیۀ 53 سورة یس را اینگونه خواند
و باز بنده به روایت در ذیل آیه مراجعه کردم و تأیید قرائت کربلائی کاظم را از .« قالوا یا ویلنا مَنْ بَعَثَنا من مرقدنا » : این گونه است
زبان معصوم(ع) نیز یافتم. با خون دل نوشتم نزد امام نامه انّی رأیت دهراً من هجرك القیامۀ دارم من از فراقت در دیده صد علامت
لیس الدّموع عینی هذا لنا العلامۀ گفتی ملامت آمد از کثرت حدیثش والله ما رأینا حبُّاً بلا ملامۀٍ پرسیدم از خبیري حال امام گفتا فی
بعده عذابٌ فی قربۀ السّلامۀ با دشمنان مگویید سرّش من آزمودم من جرّب المجرّب حلّت به النّدامۀ گرچه امام فرض است بهر
هدایت خلق والله ما قبلنا من غیرك الامامۀً اي فیض در وصالی میکوش تا توانی حتی تذوق منه کأساً من الکرامۀ (فیض کاشانی)
سید ابوالحسن مهدوي ماهنامه موعود شماره 91 پینوشتها: 1. بعضی از بزرگان گفتهاند به ارباب و مالک ده گفته بود. 2. بعضی
چنین نوشتهاند: تقریباً سه سال به عملگی و خارکنی در دهات دیگر براي امرار معاش کار میکردم، یک روز که مالک ده از محل
زندگی من مطلع شده بود، براي من پیغام فرستاد که من توبه کردهام و خمس و زکاتم را میدهم، و دوست دارم به ده برگردي و
4. من اشتري شیأً من الخمس لم یحذره الله، اشتري مالا یحلّ له. 5. سورة . در نزد پدرت بمانی. 3. سورة اعراف( 7)، آیات 54 تا 56
6. قدمه چهارم تفسیر صافی از مرحوم فیض کاشانی. 7. در زیارت .( ابراهیم( 14 )، آیۀ 1، و به همین مضمون آیۀ 91 سورة انعام( 6
8. سورة عنکبوت( 29 )، آیۀ 49 : ولی این آیات روشنی است که در .« و حملۀ کتاب الله » : جامعه خطاب به ائمه اطهار(ع) میگوییم
. 11 . سورة بقره( 2)، آیۀ 272 . سینۀ دانشوران جاي دارد. 9. تفسیر صافی، ذیل آیه و اصول کافی. 10 . بحارالانوار، ج 96 ، ص 117
13 . دیوان حیران، آیتالله میرجهانی، . 12 . بحارالانوار ج 78 ، ص 173 و به همین مضمون در ص 320 و وسائلالشیعه، ج 6، ص 25
ص 135 . مولف کتاب دیوان حیران بعد از ذکر حدیث و قصیده زیبایی توضیح روایت را ذکر فرمودهاند.
انتظار شهیدان
نقل میکرد که، مدتی در این فکر و اندیشه بودم که بهترین عملی که « امانالله خرّمی » یکی از بستگان نزدیک شهید بزرگوار
موجب رضایت شهدا از ما میشود چیست؟ به همین منظور، در روز تاسوعا قصد کردم که به گلزار شهدا، سر قبر شهید خرّمی و
دیگر شهیدان بروم و ضمن قرائت فاتحه با التجا و التماس متوسل به این بزرگواران بشوم تا شاید در فهم و درك این موضوع به
بنده نظر لطف و عنایتی کنند. تا اینکه در شب عاشوراي همان سال با آنکه من عادت داشتم هر سال عاشورا را تا صبح بیدار بمانم
و به اصطلاح شب زندهداري کنم، ولی آن شب عاشوراي به یادماندنی از قضا خوابم برد، در حالی که خستگی عجیبی تمام بدنم را
فرا گرفته بود، به هر حال به خواب رفتم. در عالم رؤیا دیدم که کنار ورودي گلزار شهدا ایستادهام. تمامی شهدا را میدیدم که در
محوطۀ گلزار رفت و آمد داشتند. برایم خیلی عجیب بود. داخل گلزار شهدا شدم. دیدم شهید سعیدي و شهید حاج ناصر رسولی با
تبسم شیرینی سلام کردند و گفتند: سؤالی را که داري از امان الله بپرس (منظور شهید خرّمی) و برو زیرا امشب آقا امام زمان (ع) با
ما مجلس خصوصی دارند. همان لحظه دیدم شهید امان الله خرّمی آمدند و گفتند: آقا امام زمان(ع) و نائبش را تنها نگذارید و با
اعمال نیک و دعاي از دل برخاسته، براي ظهورش دعا کنید. بعد از تمام شدن صحبتهاي شهید خرّمی، از توجهشان بسیار تشکر
صفحه 53 از 56
کردم و هنگام خداحافظی، شهید سعیدي سه بار فرمودند: دعا براي فرج آقا را فراموش نکنید. در این هنگام از خواب بیدار شدم.
آري آنچه شهدا را راضی میکند دعاي براي فرج امام زمان روحی له الفداء است.
معرفی کتاب (بهائیان)
بهائیان / نویسنده: سید محمدباقر نجفی / ناشر: شعر مشعر (سازمان حج و زیارت) اثر حاضر، در بر دارندة تاریخچۀ شکلگیري
بهائیت و همچنین پژوهشی جامع دربارة قرقۀ شیخیه است. فصول کتاب، به هم پیوسته و مرتبط به یکدیگر است. این اثر، به طور
کلّی به دو کتاب تقسیم میشود که هر یک از چند فصل تشکیل یافته است.کتاب اول، مشتمل بر این فصول است: 1. شیخیه،
. زمینهساز بهائیت، 2. بابیه زمینهساز مهدویه، 3. قائمیت زمینۀ من یظهره الّلهی، 4. من یظهره الله، 5. الوهیت، من یظهره اللهی بهاء، 6
جانشینی و انشعاب.به طور اجمالی، در این بخش از کتاب، تلاش شده است، ادعاهاي مختلف شیخیه و بابیه طرح و نقد شود.
عناوین و فصلهاي کتاب دوم نیز عبارتند از: 1. خشونت و فتنه، 2. حمایت سیاستهاي خارجی، 3. پوششی بر بیگانهپرستی. در این
بخش نیز، سعی بر آن بوده تا نقش این فرقههاي در فجایع مختلف در کشور (مازندران، قزوین، رشت، تبریز، زنجان،... ) و حمایت
استعمار بیگانه از فعالیتهاي این فرقه (روسیه، انگلستان، دولت عثمانی، صهیونیسم،... ) تبیین و برخی از سران مؤثر آن معرفی
گردند. این کتاب از جمله نادرترین نوشتهها دربارة بهائیت و بهائیان است که مطالعۀ آن را به عموم علاقهمندان توصیه میکنیم.
درباره مرکز